♡My charming boss♡

p. 6

که یهو در باز شد سریع خودمو جمع و جور کردم دیدم رئیسمه

ات: چ چ چیزه یعنی ن ن نه س س سلاام

ته: سلام اوکی؟

ات: ب ب بله

ته: استرس داری؟

ات: ها نه نه اصلا

ویو ات:

تو حال خودم بودم که یهو یکی با گریه پرید بغلم

ات: اخخخخ

نینا: چیکار کردی میمونن

ات: ای ای وایسا خب

نینا: خو بگو (اشکاشو پاک میکنه)

ات: بیهوش شدم

نینا: همین؟ اشغال کثافت گفتم چی شده حالا گوز(زبون درمیاره)

ات: هوووو اگه خاله اینحا بود ج"""""""رت میداد

نینا: خو فعلا که نی

ات: گگگگگگگ

نینا: من برم سرکار دیرم شده

ات: خو گمشو

نینا: میموننن حیف دیرمه

ات: یاح یاح یاح

نینا: میای خونه بلاخره

(نینا میره)

(تهیونگ بعد 1 ساعت ات رو میرسونه خونه)

ته؛: همین کوچه؟

ات: اره همینجا

ته: ولی سر کوچه مطمعنی

ات: اره اره دو قدم فاصلشه

ته: پیاده 1 دقیقه راهه

ات: حالا به هر حال

ات: فعلا

ته: فعلا

ویو ات:

تو حال خودم بودم
وایی چقدر این پسر جذابههههههه نمیدونم چرا عا عا عاشقش شدم اره دوسش دارم خیلی زیاد

ویو ته:

هه ات دختر کیوتیه خیلی هم خوشگله با اینکه زندگی خوبی نداره همیشه میخنده. خنده هاش! فکر کنم عاشقش شدم خیلی زیاد

ویو ات:

تو همین فکرا بودم که چند تا مرد از یه ماشین سیاه اومدن بیرون خواستم فرار کنم که لباسم گیر کرد به شاخه ی درخت و افتادم پاهام خونی شده بود که یکی از مردا...........

ادامه دارد••••••

سوال:
اگه بخوام پایانش رو غمگین تموم کنم مشکلی ندارید
دیدگاه ها (۷)

مرسییییی❤🤍❤🤍

♡𝐉𝐢𝐦𝐢𝐧♡

خیلی متشکرم💜

♡My charming boss♡

گل وحشی منپارت ۵ ویو تهیونگات خیلی خوشگل بود، واییی چم شده ن...

(ویو فردا صبح)(ویو کوک)ساعت شش صبح بود بلند شدم دیدم ته جفتم...

سلامممممم😭🌷🌷🌷اقای ××: ات بلاخره فهمید؟ته: اره همه چیز رو فهم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط